توجه به حلال وحرام
در مغازه سبزی فروشی مشغول کار شد،یک روز آمد وگفت:نمی روم.پرسیدم چرا؟گفت آدم درستی نیست سبزی ها را می ریزه توی آب که سنگین تر بشه. بعد رفت توی لبنیاتی،آنجا هم زیاد نماند. گفتم چطور؟ گفت کم فروشی می کنه، جنس بد و خوب را قاطی می کنه. از فردایش رفت سر گذر برای بنایی، کم کم تو کار جا افتاد و بعد از مدتی شاگرد می گرفت. دستمزدش هم از قبل بهتر شده بود.(خاطره ای از شهید عبدالحسین برونسی به روایت مادر شهید)
آخرین نظرات