یا بقیةالله!
خورشید جمعه ای دیگربه غروب ماتم نشست و انگار،داغ هجران توهمچنان بر دل ما ماند.
یا بقیةالله!
چشمان اشکبارم را ببین که به راه آمدنت سفید شد اما باز هم تو نیامدی…
یا بقیةالله!
در غروب جمعه ای دیگر،ضجه غریبانه منتظرانت و نگاه خیسشان را که به پیشگاه با شکوهت تقدیم می کنند،بپذیر…
کنعان دل ،بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است
گریه،فراق،گریه،فراق این چه رسمی است؟!
دیگر بس است،این همه گریان شدن بس است
تاکی گناه پشت گناه ایَها العزیز؟!
تاکی اسیرلذت عصیان شدن؟!بس است
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است
آخرین نظرات