زیارت عاشورا منشور کاملی از زندگی یک شیعه است. خداوند در این حدیث قدسی، عالی ترین درجات و مقام هایی که انسان ممکن است به آن برسد را برایمان مطرح و معرفی کرده است. مثلاً از خدا چنین در خواست می کنیم: «و اسئله أن یرزقنی طلب ثارک (ثاری)= درخواست می کنم که خون خواهی تو ای حسین (و خون خواهی خودم) را روزیم نماید» ؛ «أن یجعلنی معکم فی الدنیا والآخرة= من در دنیا و آخرت با شما باشم و معیت حقیقی داشته باشم، نه معیت جسمانی؛ معیت یعنی سنخیت و شباهت.
بعد درخواست می کنیم : «أتقرب إلی الله بحبکم =بوسیله ی حب شما به خدا تقرب می جویم» و «أن یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله= از خدا می خواهم که مرا به مقام محمودی که شما نزد خدا دارید برساند» یعنی چون اینها مقامات قشنگی است که شما دارید، خدا به من نیز بدهد. حقیقت این مقامات در این دنیا برایمان روشن نیست، اما خداوند حقیقت مقام اهل بیت (علیهم السلام) را در قیامت به ما نشان خواهد داد. وقتی پی به ارزش این مقامات می بریم که دیگر امکان رسیدن به آن نیست.
«قدم صدق» مقدمه ی رسیدن به «مقام محمود» است
در زیارت عاشورا قبل از کلمه ی مقام، «قدم صدق» آمده است. یعنی وقتی حرف می زنی راست بگو، دروغ نگو. وقتی با معصوم حرف می زنی و می گویی من می خواهم با تو باشم، ای کاش با تو باشم، می خواهم به مقام شما برسم، باید راست بگویی؛ زیرا امام دارد می شنود.
قبل از مقام محمود، این مرحله را گذاشته که حواست باشد و بدانی که وقتی می خواهی این مقام را طلب کنی، باید اول «قدم صدق» را گذرانده باشی و صادق شده باشی و بعد بگویی من می خواهم در مقام شما باشم. حضرت می گوید اول موارد قبل را درست کن پیش نیازها را درست کن.
حضرت می گوید من هم دوست دارم که تو با من و در مقام من باشی؛ اما ببین کجای کار هستی که می خواهی در مقام من باشی. زیرا معصومین بخلی ندارند که کسی با آن ها و در مقام آن ها باشد؛ لذت معصوم از رشد ما بالاتر از لذت پدر و مادر است که دوست دارند بچه هایشان کنارشان باشند.
فاطمه ی زهرا ( سلام الله علیه) و دیگر معصومین بیرون از رحم دنیا منتظر تولد سالم ما هستند. پس ما هر چقدر سالم تر و قوی تر متولد شویم، خوشحالتر می شوند. آنها دستیابی ما به این مقامات را دوست دارند که این حرف ها را در دهان ما گذاشته اند. اما مشکل ما این است که به این مقام رغبت و علاقه نداریم. عدم علاقه ی ما به این مقامات، در میزان وقت گذاری ها، ارزش یابی ها و در برنامه ریزی های زندگی مان خودش را نشان می دهد.
چرا ما این گونه هستیم؟ چرا نظام حب و بعض ما این گونه است؟ چرا وقتی برنامه می ریزیم و سرمان را شلوغ می کنیم، برای شراب و مستی های ابدی مثل مقام محمود وقت نمی گذاریم؟ وقتی حضرت می فرماید: قرآن، برای مؤمن شراب است، چرا ما اصلاً رغبتی به خوردن این شراب نداریم. در مورد این کارها و واجبات، مستحبات و ضروریات این همه ثواب ذکر کردند. ولی ما چرا تحریک نمی شویم؟ چرا این امور را بطور جدی باور نداریم؟
منبع:montazer.ir
آخرین نظرات