امروز بهار هم، بوى حيات ندارد. زمين با همه ى وسعتش تنگ دل است وآسمان با همه ى بخشندگى اش تنگ دست؛ خورشيد عدالت پشت ابر غيبت پنهان است؛ دل هامان در عطش آب حيات مى سوزد وسينه ى تنگمان در قفس انتظار پرپر مى زند.
عصرهاى آدينه، آينه ى دلمان غمناک است. غفلت چون شبى دلگير بر ما پرده افکنده وجهالت وسرگردانى چون بادى خشک وسوزان در سراسر وجودمان مى وزد وما که با انتظار زاده شده ايم وبا انتظار زيسته ايم، گاه چون ماهى سرگردانى در درياى انتظار شناوريم وحقيقت را در رنگ رنگ دنيا ونور را در ظلمت خاک مى جوييم وبه بهار مجازى طبيعت دل خوش مى کنيم.
شميم عطر زيارات وادعيه دريچه اى است به آسمان آبى انتظار فرج، خود فرجى است بر کارمان؛ اين برگ سبز قطره اى است کوچک از آن درياى بى کران که به عشق يک نگاه مهر آن مهربان موعود، به منتظرانش تقديم مى گردد.
خدايا! در اين گرداب غفلت وجهالت بر ما مددى فرست. رئوفا! بر عطش داغ دل هاى سوخته مان رحم آور. لطيفا! چشمانمان را به پرتوى گرم وپرمهر از طلوع خورشيد عدالت روشن کن ويارى مان کن که جز در راه تو وبا عشق او قدمى برنداريم.
ملايک آسمان را بگو که نداى (جاء الحق)(1) آواز دهند. اين وجود مبارک مهدى موعود است که نور بر زمين مى پاشد واين نداى شهادتين اوست که در لحظه ى آمدن، بر لبانش جارى شده است.(2)
سلام بر تو! گاه آمدنت؛ چه آمدنى است آمدن تو، اى حجت خدا! سلام بر اولين سجده ات که تولد را به آن شکر گفتى.(3) سلام بر شميم کلام تو، آن گاه که عدل را در لحظه ى تولد، به جهان بشارت دادى.(4)
سلام بر تو اى روشنى چشم آفرينش!(5) اى نور هميشه تابان الهى!(6) ولادت تو نقطه ى عطف آفرينش بود وبدون تو مايه ى حيات خلقت؛ که خلقت به عشق تو مى گردد وبه نور نگاه تو راه مى يابد. آسمان به بوى حضور توست که برپاست(7) وزمين به يمن وجود توست که برجاست.
اى همه ى خوبى ها! اى نور دل خوبان!(8) اى روشناى ديده ى نيکويان!(9)
اين سفره ى نعمت که گسترده است واز ريز ودرشت موجودات بر سر آن به تنعم نشسته اند، به افتخار حضور توست. خوش آمدى! ميلاد تو زيباترين روز آفرينش است وقيامت صبح ترين روز وروشن ترين صبح. روز قيام تو روز خداست وروز ولادتت نيز يوم الله است. خدايى ترين صبح، پگاهى است که نور تو را ديده وحضور تو را دريافته است. چه کور دلند آنان که حضور روشن تو را درنيابند!
تو در آينه ى رويش گياه وبارش باران نهفته اى. زمين با همه ى گستره اش، تنها يک گام از حضور توست. چشمه ها به سر انگشت اشاره ى تو مى جوشند. تو باران رحمتى. دريچه ى نزول فيض خدايى وما هر صبح، خورشيد را از آن کهنشان نوراينت توست، سلام مى گوييم وشب را به سجاده ى آرامشى که براى مناجاتت مى گسترد، پاس مى داريم.
اى راست ترين راه!(10) چه سخت است نديدنت! چه سخت است نشنيدن نجواى نيايشت! چه حرمانى است دورى تو! ميلادت را به اميد آمدنت جشن مى گيريم ودر فراقت اشک مى ريزيم. تو را حس مى کنيم وبر خود مى باليم، اما نمى بينيم واز دل مى ناليم. جان عالمى فداى قدوم منورت، خوشا زمينى که خاک پاى تو شد! خوشا صبحى که به نسيم تنفس تو معطر گشت!
اى پاک ترين! اى از هر چه رجس وپليدى دور!(11) اى بهشتى ترين! آمدنت چنان بهشتى بود که زمينيان را در حيرت وانهاد وخورشيد در حسرت چنان طلوعى عالم تاب فرو ماند. شگفت نيست چنين آمدنى از فرزند فاطمه - سلام الله عليهما - که خود تحفه اى از بهشت، بر زمين بود.
سلام بر تو! سلام بر گاه آمدنت وسلام بر تو! گاه قيامت،(12) اى حق موعود واى دوست داشتنى ترين!
1- اسراء (17) آيه ى 121.
2 - مهدى موعود، ترجمه ى جلد 13 بحار الانوار، ترجمه ى على دوانى، ص 185.
3 - همان، ص 184.
4 - همان، ص 185.
5 - مفاتيح الجنان، ترجمه ى مهدى الهى قمشه اى، ص 866: (نور أبصار الورى).
6 - همان (يا نور الله الذى لا يطفى).
7 - همان، ص 905: (بکم يمسک السماء أن تقع على الأرض).
8 - همان: (أنتم نو الأخيار).
9 - (هداة الأبرار).
10 - همان، ص 885، (يا بن الصراط المستقيم).
11 - همان، ص 866: (أذهبت عنهم الرجس).
12 - همان، ص 864: (السلام عليک حين تقوم).
منبع : روح بهار
(امام زمان عليه السلام در آيينه دعا)
آخرین نظرات