شیخ گفت: داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت.
شیخی که بدون اینکه به مکتبی برود و یا اینکه دوره خاصی رابگذراند پا جای پای بزرگانی گذاشت که عرفان را به خوبی می شناختند. اگر چه از شیخ رجبعلی خیاط خاطرات و ویژگی های زیادی نقل شده است که در عصر امروز کم نظیر و شاید بی نظیر باشد، اما با توجه به وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور و با توجه به فشار اقتصادی بر مردم مخصوصا در بحث مسکن که از آن به عنوان بزرگترین مانع به منظور افزایش جمعیت خانواده ها یاد می شود، ذکر خاطره زیر از این شیخ بزرگوار خالی از لطف نیست.
شیخ رجبعلی زندگی ساده ای داشت، خودش خیاطی می کرد و با دسترنج خودش به سختی روزگار می گذراند، شیخ مستاجری داشت که در قسمتی از خانه ی او ساکن بودند، زن و شوهر جوانی بودند که احتیاج به منزل داشتند، ۲۰ ریال هم ماهیانه به شیخ اجاره می دادند.
پس از مدتی مستاجر شیخ رجبعلی خیاط صاحب فرزند شد، مرد مستاجر به خانه ی شیخ رفت، شیخ در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه گفت و برای فرزندش دعا کرد.
مادر و پدر نوزاد خوشحال از جای خودشان برخاستند تا به خانه بروند که شیخ به پدر نوزاد گفت: کمی صبر کن باهات کار دارم …
مرد مستاجر کنار شیخ نشست، شیخ گفت:
” داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت “
روحش شاد و یادش گرامیباد
منبع:jahannews.com
آخرین نظرات