والفجر8مجروح شده بود برده بودنش یکی از بیمارستانهای شیراز.حافظه اش رو از دست داده بود. کسی رو نمی شناخت حتی اسمش رو هم فراموش کرده بود. پرستاران یکی یکی اسم هارو می گفتند بلکه عکس العمل نشان بده.به اسم ابوالفضل که می رسیدن شروع می کرد به سینه زدن. خیال کردند اسمش ابوالفضلِ.
رفته بودم یکی از بیمارستانهای شیراز. گفتند:«اینجا مجروحی بستریه که حافظش رو از دست داده. فقط می دونیم اسمش ابوالفضلِ.» رفتم دیدنش. تا دیدم شناختمش. عباس بود. عباس مجازی.
بهشون گفتم:«این مجروح اسمش عباسه نه ابوالفضل.» گفتند:«ما هر اسمی که آوردیم عکس العمل نشان نداد اما وقتی گفتیم ابوالفضل شروع کرد به سینه زدن. فکر کردیم اسمش ابوالفضلِ.»
عباس میون دار هیئت بود. توی سینه زنی اونقدرابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می رفت. بسکه با اسم ابوالفضل سینه زده بود، این کار شده بود ملکه ذهنش. همه چیز رو فراموش کرده بود الا سینه زدن با شنیدن اسم ابوالفضل…
منبع:کتاب خط عاشقی1.ص85.
شهید عباس مجازی،عضو اطلاعات عملیات لشکر25کربلا.تاریخ شهادت17/12/65.
آخرین نظرات