یكی از نقاط برجسته و نورانی حادثه عاشورا مسأله عزت نفس مۆمن و ذلت ناپذیری مۆمنین است كه در واقع تبلور قرآن كریم در عاشورا می باشد چرا كه خداوند در این رابطه می فرماید: « یقولون لئن رجعنا إلی المدینة لیخرجن الأعز منها الأذل و لله العزة و لرسوله و للمۆمنین ولكن المنافقین لایعلمون »(1) یعنی منافقان خواهند گفت : وقتی كه به مدینه باز گردیم عزیزتران [ كفار ] ذلیل تران [ مۆمنان ] را اخراج خواهند نمود و حال آنكه عزت فقط از آن خدا و رسولش و مۆمنین می باشد ولكن منافقین نمی فهمند!
و در جای دیگر منافقین را سرزنش می كند كه چرا برای عزت یافتن به سراغ كفار می روند و حال آنكه تمامی عزت از آن خداست چه عزت دنیوی و چه عزت أخروی و حتی عزت ظاهری و موقتی كه در دست كفار می باشد نیز از آن خداست كه آن را به زودی پس خواهد گرفت: « أیبتغون عندهم العزة و لله العزة جمیعا » (2).
و در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:
« خداوند تمامی امور مۆمن را به خودش واگذار كرده جز یك امر آن این است كه حق ندارد خود را خوار و ذلیل كند چرا كه خدا عزت را برای خود و رسول و مۆمنین برگزیده است »(3).
و در حدیث دیگری آمده است كه:
« برای مومن شایسته نیست كه خود را ذلیل كند، پرسیده شد: چه گونه ممكن است كه خود را ذلیل می كند؟ فرمودند: كاری را انجام دهد كه نیاز به معذرت خواهی پیدا كند یا وارد در كاری شود كه قدرت انجام آن را ندارد »!!(4)
به نظر برخی از تحلیل گران حادثه عاشورا مهمترین درس این واقعه عظیم درس عزت مندی و تسلیم نشدن در برابر مطامع مستكبرین می باشد و به همین دلیل بود كه امام حسین علیه السلام حتی از روی تقیه هم حاضر نشد كه با یزید بیعت بنماید و این بیعت نكردن فقط برای این نبود كه مبادا ظلم یزید تأیید بشود بلكه بیعت را ذلت پذیری می دانست فلذا فرمود:
« ألا و إن الدعی ابن الدعی قد ركز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یأبی الله ذلك لنا و رسوله و المۆمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیة و نفوس أبیة من أن نۆثر طاعة اللئام علی مصارع الكرام.» (5)
خوب در این عبارات حضرت توجه و تأمل شود چرا كه آن حضرت می فرماید: « قد ركز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة » یعنی یزید نابكار كه فرزند معاویه نابكار است من را مجبور بین دو امر ساخته بین شمشیر و بین ذلت؛ و دور است از ما خاندان هر گونه ذلتی، خدا و رسول وم ۆمنان حقیقی این را برای ما نمی خواهند و آن دامن های پاكی كه من از آن بدنیا آمده ام این را نمی پسندد … !!!
بعضی نیز به اشتباه توهم می كنند كه حركت حضرت از مدینه به مكه و از آنجا به كربلا صرفا برای این بوده است كه بیعت نكند و یزید را تأیید ننماید و چون قرار بوده به زور از او بیعت گرفته و یا این كه او را بكشند پس حضرت برای بیعت نكردن و كشته نشدن به این مسافرت تن داد !!!
بسیار واضح است كه منظور حضرت از ذلت در متن فوق دقیقا بیعت كردن با یزید است پس این كه كسی گمان كند بیعت نكردن حضرت با یزید صرفا برای این بوده است كه ظلم های یزید مورد تأیید واقع نشود سخت در اشتباه است چرا كه در این جملات معروف و مشهور كه از حضرت نقل نمودیم تصریح شده است به این كه علت بیعت نكردن این است كه بیعت كردن مساوی است با خواری و ذلت كه خداوند این را به مۆمن واگذار ننموده است چنانچه در حدیث امام صادق علیه السلام خواندیم و امام حسین علیه السلام نیز كه معلم امام صادق علیه السلام بوده است قبل از او فرموده است: « أبی الله ذلك لنا و رسوله و المۆمنون » یعنی خدا و رسول و مۆمنون برای ما نمی پسندد كه بیعت یا همان ذلت را بپذیریم !! بعضی نیز به اشتباه توهم می كنند كه حركت حضرت از مدینه به مكه و از آنجا به كربلا صرفا برای این بوده است كه بیعت نكند و یزید را تأیید ننماید و چون قرار بوده به زور از او بیعت گرفته و یا این كه او را بكشند پس حضرت برای بیعت نكردن و كشته نشدن به این مسافرت تن داد !!!
جواب این توهم غیرمنصفانه فرمایشات خود حضرت است كه مكرر فرموده اند كه من از مرگ فرار نمی كنم و برای این به كوفه می روم كه كوفیان به من وعده نصرت و سپاه آماده را داده اند و اساسا اگر كسی قیام نكند امام نیست و در ضمن حضرت به صراحت از حركت خود تعبیر به قیام و خروج نموده اند و مردم را دعوت به اطاعت از خود كرده اند. اگر صرفا قصد فرار از موت و از بیعت را داشتند دیگر دعوت مردم به امامت و خلافت خود بی معنی می نمود در ذیل عین عبارتهای منقول از آن حضرت را كه بر مدعای فوق دلالت دارد می آوریم:
مهمترین درس این واقعه عظیم درس عزت مندی و تسلیم نشدن در برابر مطامع مستكبرین می باشد و به همین دلیل بود كه امام حسین علیه السلام حتی از روی تقیه هم حاضر نشد كه با یزید بیعت بنماید و این بیعت نكردن فقط برای این نبود كه مبادا ظلم یزید تأیید بشود بلكه بیعت را ذلت پذیری می دانست
حضرت در روز عاشورا خطاب به كوفیانی كه به او نامه نوشته بودند می فرماید:
« ألم تكتبوا إلیّ أن قد أیعنت الثمار و اخضر الجناب و إنما تقدم علی جند لك مجند … لا والله لا أعطیكم بیدی إعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید » (6)
یعنی آیا به من نامه ننوشتید كه میوه ها رسیده و همه جا سرسبز است و اگر بیایی بر سپاه آماده وارد شده ای … به خدا قسم خود را ذلیلانه به شما تسلیم نمی كنم و مانند بردگان فرار نخواهم كرد ».
« …و نحن نعلم أنا أحق بذلك الحق … و إن تسمعوا قولی و تطیعوا أمری أهدكم سبیل الرشاد » (7).
اگر حرف مرا گوش دهید و امر مرا اطاعت كنید شما را به راه هدایت رهنمون خواهم كرد چرا كه من شایسته ترین مردم به خلافت و جانشینی رسول خدایم!
« فلعمری ما الإمام إلا الحاكم بالكتاب القائم بالقسط … » (8).
به جان خودم قسم كه امام فقط كسی است كه بر اساس قرآن حكم رانی كند و قیام به قسط نماید !!
« و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی … » (9).
من خروج و قیام نكردم برای لهو و خوشگذرانی بلكه خروج من برای اصلاح أمت و امر به معروف و نهی از منكر و عمل به سیره جدم می باشد!!
پی نوشت ها:
1-سوره منافقون / 8 .
2- نساء /139 .
3و4- كافی ج5 ص63و64 .
5- لهوف ص 59 .
6- ارشاد مفید ج2ص98
7- كلمات امام حسین علیه السلام ص316
8- ارشاد ج2ص39
9- بحار الأنوار ج44 ص329 .
منبع:سایت تبیان
آخرین نظرات