?پیش از شروعِ پژوهش، باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا این پژوهش، ضروری است؟
?هر مساله پژوهشی، از دو حال خارج نیست:
یا پیش از ورود محقق به فرایند پاسخ به آن، تلاش هایی برای پاسخ به آن انجام شده یا محقق، اولین تلاشگر در این عرصه است.
میتوان قسم اول را «بازپژوهی» نامید و قسم دوم را «پژوهش آغازین».
?هر موضوعی فارغ از پژوهشهای صورت گرفته روی آن، میتواند دارای ضرورت باشد.
حال اگر مساله بکر باشد طبیعتا ضرورت وجود چنین پژوهشی می تواند به راحتی اثبات شود.
اما در بازپژوهیها صرفِ بیان اهمیت موضوع برای اثبات ضرورت، کافی نیست چرا که باید اثبات شود تلاش این پژوهشگر در پاسخ به مساله، نتیجهای غیر از نتیجه سایرین یا راهحلی غیر از راهحل آنها به همراه دارد.
پس در بازپژوهیها اولا باید اثبات شود که اصل پاسخ به مساله مهم است و ثانیا باید ثابت شود که این پاسخ، غیر از پاسخهای دیگر یا این راهحل غیر از راهحلهای دیگر است.
به تعبیر دیگر، بیان اهمیت پاسخ به مسالۀ پژوهش، امری است و ضرورت پژوهش دوبارۀ آن امری دیگر.
?بنابراین بدون بررسی پیشینه، بیان ضرورت صرف نمیتوان فایدهمندی پژوهش را اثبات کند.
در مجموع باید گفت چرایی یک پژوهش با دو جزء، پاسخ میگیرد: بیان ضرورت و پیشینه.
بنابراین پیشینه جزء مکمل بیان ضرورت در پاسخ به چرایی هر پژوهشی است.
اگرچه اصطلاح بازپژوهی سابقه دارد اما به دلیل عدم خلط اصطلاحاتی مانند پژوهش اصیل، مروری و مروری فراگیر اصطلاح پژوهش آغازین جعل شد.
آخرین نظرات