گلدسته،چون تنها دخترم بود خیلی به او علاقه داشتم.یک بار که در زمان جنگ به خانه اش در دزفول رفته بودم،دیدم شب موقع خواب با پوشش کامل می خوابد!تعجب کردم؛در آن هوای گرم جنوب،خوابیدن با لباس زیاد کار آسانی نبود!علت را که پرسیدم،گفت:«پدر جان،اینجا هر لحظه ممکن است بمباران شود؛پس باید از هر نظر آمادگی داشته باشیم.ممکن است فردا صبح زنده نباشیم.پس باید پوشش کامل داشته باشیم تا وقتی ما را از زیر آوار خارج می کنند ،مشکلی وجود نداشته باشد.»
منبع:چهار فصل عشق،کنگره ی خراسان،ص 68،یادی از شهید گلدسته محمدیان
آخرین نظرات